
یک کاربر ایرانی فیسبوک در حال انجام چالش سطل آب یخ. هرچند به علت تحریمهای موجود، ایرانیان قادر به کمک مالی به این فعالیت خیریه نیستند.
نسخه اصلی این مطلب در وبسایت Masters of Media blog دانشگاه آمستردام منتشر شده است.
فهرست شبکههايی که احتمالاً هر کدام از ما در آنها عضويت داريم گاه انتها ندارد. فيسبوک هست و توئيتر و تامبلر و بعد از اينها هم صفحهها و فهرستهايی که روی خودِ شبکههای اجتماعی وجود دارد، اينها را به فيدهای خبری و خط زمانهای متعدد درون اين شبکهها اضافه کنيد و در نهايت با حجم انبوهی از اطلاعات مواجه خواهيد بود. از آن سو، نقطههای مختلف اتصال در اين شبکه بزرگ يکايکِ ما را به گوشههای بیپايان ارتباطات روانه میکنند و در برابر دادههای جديد قرار میدهند.
اما چطور بايد اطلاعات مورد نظر را در چنين محيطی غربال و هضم کرد؟ آيا تخصص لازم را داريم که تميز دهيم کدام گزارش يا مقاله يا مطلب مرتبطترين مورد به زندگی، کار و مطالعاتمان است؟
اشباع اطلاعاتی يکی از چالشهايی است که ما هر روزه با آن دست و پنجه نرم میکنیم و همينطور که از صبح تا شب چندين و چند نشانی و پيوند اينترنتی را ذخيره میکنیم که سر فرصت به آنها نگاهی بيندازیم، اغلب آنچه در عمل اتفاق میافتد اين است که وقت کافی برای مطالعه اين همه مطلب پيدا نمیکنیم.
نظريه زوکرمن (که یکی از موسسان صداهای جهانی نیز میباشد.) در «باز وصل» بر اين اصل استوار است که در دنيای ديجيتال و چندمليتی امروزِ ما، بيش از هر زمانی از طريق اينترنت با فرهنگها و کشورهای ديگر در ارتباط هستيم، اما چه بسا دانستههای ما درباره اين موارد همچنان در سطح پيش از آغاز به کار شبکه جهانی اينترنت و دسترسی ما به اين ميزان اطلاعات باقی مانده است. به ديگر سخن، شايد فيدهای فيسبوک و توئيتر ما را با مسائلی آشنا میکنند که به طور معمول از آنها باخبر نمیشديم، اما در اغلب موارد هم مطالبی را در دنيای اطلاعات دنبال میکنيم که برایمان در چارچوب شخصی و بهروزگردانیهای مطالب صفحههای دوستان نزديکمان در شبکههای اجتماعی جالب توجه میشوند. در مرکز اين دسترسی ناهمگن به اطلاعات نيز خودِ ابزار نوين اطلاعات قرار گرفتهاند. اینگونه است که یک ایرانی ممکن است چیزهایی که به صورت طبیعی برایش جذاب است را به پیگیری بحران کمآبی در استانی دیگر از کشورش ترجیح دهد.
در گذشته هر سرزنشی داشتيم متوجه منابع سنتیِ رسانههای جمعی بود: از «سی ان ان» و «نيويورک تايمز» که انتخاب اطلاعات با آنها بود. همچنين دولتهای خودکامه را به باد انتقاد میگرفتيم که روزنامهها و گزارشهای راديو و تلويزيونی را در کف خود گرفتهاند و مديريت میکنند. اما اينک، شرکتهايی که پشت سر اين بسترهای نرمافزاری مورد استفاده ما ايستادهاند در کانون تلقی ما از کنترل جريان اطلاعات واقع شدهاند. گروهی از متخصصان با اعتقاد به نظریه «برابری تکنولوژی با قدرت» ظهور اینترنت را تحسین کردهاند. این ایده از بعضی جهات درست است.
در حالی که ما برای دسترسی به اطلاعات به مراکز رسانهای سنتی بسنده نمیکنيم، شيوه استخراج اطلاعاتمان امروزه در اختيار همان ابزاری است که برای مشاهده اين گردش آزاد اطلاعات از آنها استفاده میکنيم. آن ابزار نيز در کنترل و تحت نفوذ شرکتهايی هستند که مالکان چنين ابزارهای اطلاع رسانی به شمار میروند. و با ذکر اين نکته بار ديگر به نوشتههای «لارنس لِسيگ» در کتاب سال ۱۹۹۹ وی رجوع میکنيم که با عنوان «کُد نسخه-۲» منتشر شد.
در اين کتاب لسيگ مینويسد «کُد در عمل همان قانون است.» البته الگوريتمهايی که وظيفه غربال کردن محتوای فيسبوک و توئيتر را دارند بخش زيادی از تعاملات اينترنتی ما را شکل میدهند. واقعيت آن است که کُد فيسبوک و توئيتر مسئول چگونگی هضم اطلاعات توسط ما است. تأثير اين مقوله چنان زياد است که فيسبوک منابع قابل توجهی را به درک ابعاد اين مسئله اختصاص داده که بررسی کند اطلاعات ارائه شده به ما چه تأثيری بر احساسات و عواطفمان دارند.
برای نمونه کشوری مانند ايران را در نظر بگيريد؛ پيش از اينترنت، ايرانيان اغلب به روزنامههای دولتی، راديوها و بعضی مواقع حتی ديشهای غيرقانونی ماهوارهای و کانالهای غربی بسنده میکردند. فارغ از منشأ غربی يا دولتی اين اطلاعات، مردم به آنها رجوع میکردند، اطلاعات رايگان نبود و تحت کنترل مراجع خاصی قرار داشت. به رغم فيلتر، فناوری عبور از سانسور در سرتاسر کشور قابل دسترس است و ايرانيان جمعيتی بزرگ از شبکه فيسبوک را تشکيل میٰدهند. در همين حال شمار کاربران ايرانی توئيتر نيز رو به افزايش است (وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی تعداد کاربران ايرانی فيس بوک را «۴ ميليون نفر» برآورد کرده است).
يادآوری اين نکته نيز حائز اهميت است که به رغم سرعت پايين اينترنت در ايران، اين کشور بخش مهمی از پژوهش حاضر درباره روند مبادلات جهانی اطلاعات را تشکيل میدهد. حالا اين سؤال مهم مطرح میشود که ما در اين ميانه چه میکنيم. ما به اين دريای اطلاعات دسترسی داريم با اين قيد که چگونگی دسترسیمان به آن در کنترل شرکتها قرار دارد. متأسفانه اين يادداشت مجال توضيح بيشتر در اين باره را ندارد اما يک نکته هست که میتوان به آن اشاره کرد: همانطور که اينترنت نشان داده که توانايی خلق اُلگوی جديدی برای اِعمال کنترل از طريق ارائه دسترسی همگانی به اطلاعات را داشته، خودِ شبکه جهانی نيز خواهد توانست گفتوگوهايی را ايجاد کند که چنين سيستمهايی را به پرسش میگيرند.
مکالمه پيرامون چگونگی مديريت اينترنت و نقش شرکتها در شکل دادن به اين دنيای سايبری اهميت داشته و بر حق ما به عنوان شهروندان جهان در دسترسی به اطلاعات آزاد و نامحدود تأثير دارد. البته هم اينک نيز مشکلات موجود درباره کُد فيسبوک و توئيتر، و نقش آنها در انتشار اخبار، در رسانههای خبری مطرح مانند «گاردين» و «سی بی سی» بازتاب يافته و توسط کاربرهای فيسبوک و توئيتر منتشر شده است.
آنچه همچنان برای ما فرض باقی میماند شناخت اهميت اَشکال نوين کنترل در عصر اطلاعات است، و نيز زنده نگاه داشتن اين بحث، و تداوم پرسشگری درباره چگونگی مديريت اين بخش مهم اينترنت.
متن اولیه ترجمه مطلب، توسط نویسنده، مهسا علیمردانی در اختیار صداهای جهانی قرار گرفته است.