- Global Voices به فارسی - https://fa.globalvoices.org -

مستبدانند که مهاجمان را می آورند

دسته‌بندی‌ها: اروپای شرقی و مرکزی, ایران, روسیه, سوریه, جنگ و درگیری, رسانه‌ شهروندی, روابط بین الملل, سیاست
سرگی لوراو در ملاقات سازمان ملل درباره سوریه. عکس از سازمان ملل با استفاده از کریتیو کمونس

سرگی لوراو، وزیر خارجه روسیه، در ملاقات سازمان ملل درباره سوریه. عکس از سازمان ملل با استفاده از کریتیو کمونس

ترجمه از اتحاد سوسیالیست های سوری و ایرانی [1].

سقوط حلب ممکن است ضربه ی نهایی باشد که  انقلاب یتیم سوریه را نابود می کند.    پیروزی اسدی ها همانا پایان تجربه ی مدنی – دموکراتیک حلب است،  شهری که زمانی چراغ امید بود.   این پیروزی احتمالا منجر به بازداشت صدها فعال مدنی و امدادگر خواهد شد  که به هزاران نفری می پیوندند که مدت هاست بدون  امید به آزادی در زندان های رژیم رنج می کشند.  پناهجویان و جابجا شدگان هرگز نخواهند توانست به خانه هایشان بازگردند.  قدرت گروه های افراط گرا افزایش خواهد یافت چون دیگر تابع فشار مردمی نخواهند بود.  این به معنی بازگشت به حکومت ترس خواهد بود.

هنگامی که حلب آزاد شده در حال سقوط بود  و وحشت آن به شکلی زنده  از طریق فعالان رسانه ای پخش می شد،  هزاران نفر در سراسر جهان به خیابان ها ریختند تا علیه این فاجعه ی انسانی در حال وقوع اعتراض کنند.  اگرچه این همبستگی حیاتیست،  بسیاری شکوه می کنند که  بعد از 6 سال اکنون دیرهنگام است.  آخرین حلقه های دمکراسی خودانگیخته و مردم و مقاومت خلاق اکنون در حال نابودی است و جنگ سوریه وارد مرحله ی بسی تیره تر و ترسناک تر می شود.

پیروزی طرفداران اسد در حلب نمی توانست بدون حمایت روسیه امکان پذیر شود.  در سپتامبر 2015  هنگامی که پوتین در پاسخ به در خواست رژیم مداخله کرد،  رژیم  در آستانه ی سقوط بود.   این رژیم یک بار دیگر نیز در سال 2013 توسط ایران نجات داده شده بود.  شیوه ی عملی که در حلب  مشاهده شد،  اکنون در دیگر مناطق مخالف رژیم به کار برده می شود.  مجموعه ای از شبه نظامیان عمدتا خارجی و فرقه گرای شیعه که از سوی ایران حمایت می شوند،  محاصره ای فلج کننده را به منظور گرسنه نگاه داشتن سکنه ی این مناطق اعمال می کنند.    همزمان بمب ها وموشک ها مانند باران از هواپیماهای اسد و روسیه می بارند. توافق های مبنی بر  تسلیم  اجباری مردم را وادار به ترک خانه و کاشانه ی خود،  شاید تا ابد  می کنند.

روسیه نخست به بهانه ی جنگ با داعش مداخله کرد.  اما بیش از 80 درصد بمب های روسی متوجه هیچ محلی حتی در نزدیکی مناطق تحت کنترل داعش نبوده.  در عوض،  این بمب ها بر مناطقی می بارند که از طریق شوراهای محلی دموکراتیک خود را سازماندهی کرده اند یا  مدارس و بیمارستان هایی را هدف قرار می دهند  که به  به همت دکترها و معلمان مستاصل به کار ادامه می دهند و یا  بر سر امدادگران داوطلبی می ریزند که زندگی خود را برای بیرون کشیدن کودکان وحشت زده و خون آلود از ساختمان های منهدم شده به خطر می اندازند.

در روز سیصد و پنجم مداخله ی خود،  حملات هوایی روسیه 2704 غیر نظامی را کشته که شامل 746 کودک می شوند.  سازمان های حقوق بشری و بشر دوستانه ی سوری و جهانی شهادت می دهند که استراتژی جنگی  روسیه این بوده که  به شکلی نظام مند و عمدی بیمارستان ها را هدف قرار دهد.  هدف مداخله ی روسیه این بود که مانع فروپاشی رژیم شود و به آن در بازپس گیری زمین های از دست رفته کمک کند،  و در انجام این کار موفق بود.

تاریخ رابطه ی بین روسیه و رژیم اسد به زمان جنگ سرد باز می گردد.    شوروی به حکومت خودکامه ی سوریه اسلحه می فروخت و دانشجویان سوری اغلب در روسیه  یا دیگر کشورهای بلوک شرق تحصیل می کردند.  یک پایگاه نیروی دریایی شوروی نیز در طرطوس تاسیس شد که تنها پایگاه روسیه در دریای مدیترانه است.  سوریه سرمایه ای برای روسیه محسوب می شد و پوتین این رابطه را احیا کرده است.  بمب های روسی اسد را در مسند قدرت نگاه می دارند و  همانگونه که آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل از اسرائیل حمایت می کند،  روسیه نیز از دولت وابسته به خود حمایت می کند.

روسیه از طریق مداخله ی خود در سوریه،  پایگاه نیروی دریایی خود را  در طرطوس  گسترش داده و دائمی کرده و همچنین در سال 2015 پایگاهی هوایی در جنوب لاتاکیه تاسیس کرده است.  معاملات آن با رژیم اسد منجر به  ایجاد منافع کلانی برای شرکت های روسی خواهد شد که  از قراردادهای پرسود استخراج نفت و گاز بهره خواهند برد.  روسیه تسلیحات پیشرفته ی خود را به نمایش می گذارد و صادرات تسلیحات خود را افزایش داده.  اما مهم تر از آن،  روسیه موفق شده  از طریق سوریه سلطه ی آمریکا بر منطقه را به چالش بکشد. پس از عقب نشینی اوباما بعد از  توافق  در مورد سلاح های شیمیایی،  اکنون  این روسیه است که مذاکرات بین المللی را رهبری می کند.  و پوتین همچنین در حال بهبود مناسبات  با دیگر اقتدارگرایان منطقه مانند اردوغان در ترکیه و سیسی در مصر است که اخیرا با او رزمایش های نظامی مشترک انجام داده است.   پوتین همچنین روابط خود را با اسرائیل تقویت کرده،  همکاری اقتصادی با این کشور را افزایش داده،  به آن هواپیماهای بدون سرنشین  می فروشد و اطلاعات محرمانه در مورد سوریه را در اختیار یکدیگر می گذارند.

روسیه از طریق بمباران هوایی بی وقفه ی  خود و بیرون راندن هزاران نفر از خانه و کاشانه ی خود  و حمایت از گروه های عوام فریب و فاشیست در غرب،  سهمی در ایجاد بی ثباتی در اروپا داشته،  اروپایی که از پیش  به سبب نولیبرالیسم اقتصادی شکست خورده و سیاست های ریاضتی متزلزل شده بود.   روسیه از طریق پایگاه های  تبلیغاتی خود مانند ” روسیه امروز”  کارزار پخش اطلاعات دروغین را به راه انداخته که  هدفش نه لزوما متقاعد کردن دیگران بلکه ایجاد آشفتگی  فکری است.

برخی ادعا می کنند که مداخله ی روسیه را نمی توان امپریالیسم نامید چرا که رژیم سوریه از ارتش سوریه دعوت کرده که وارد خاکش شود.  بنا بر چنین استدلالی می توان گفت که دخالت نظامی آمریکا در ویتنام نیز امپریالیستی نبود چرا که دولت ویتنام جنوبی از آن دعوت کرده بود.  این مفسران  می پندارند که  حق خودفرمانی از آن دولت هاست و نه مردم  و همچنین می پندارند که  مشروعیت از آن کسانی است که کارزار جنگ و نابودی را علیه تظاهر کنندگان صلح آمیز مخالف حکومت خود به راه می اندازند.

برخی می گویند که شورشی ها نیز توسط امپریالیست های منطقه ای و جهانی مانند آمریکا،  ترکیه و کشورهای خلیج حمایت می شوند.  اما آنچه شورشی ها دریافت کرده اند تابحال به هیچ وجه به اندازه ی حمایت نظامی و مالی که رژیم از حامیانش دریافت کرده نبوده است.  برجسته ترین دخالت اوباما  وتوی دولت هایی بود که تسلیحات دفاعی هوایی به شورشیان می دادند.  عدم قابلیت شورشیان در پاسخ  به حملات هوایی سهمگین  اسد بود که باعث شد کفه ی ترازوی قدرت به نفع  رژیم سنگینی کند، رژیمی که هرگونه بدیلی را در برابر خود نابود می کند.

پشت کردن ترکیه به حلب به روشنی نشان می دهد که  هدفش عمدتا سرکوب خودمختاری کردها در شمال سوریه  و پیشبرد کارزار اقتدارگرای اردوغان علیه هرگونه مخالفت است.  دولت های واپسگرای خلیج نیز اهداف خود را در سر دارند،  از جناح  های  مدافع خود حمایت می کنند که موجب عدم اتحاد بین شورشیان و جنگ های درونی می شوند.  انگیزه ی اصلی این دولت ها مبارزه با ایران برای کسب تسلط بر منطقه است و از اینرو آنها هیزم به آتش فرقه گرایی و افراط گرایی می ریزند که رژیم اسد و حامیانش چنان وحشیانه به آن دامن زده اند.

به نظر می آید که ترامپ از موضع انزواطلب اوباما عدول نخواهد کرد.  او نیز مانند اوباما داعش را بزرگترین خطر برای منافع آمریکا خواهد دانست.  این امر  به سوری ها که رژیم را بزرگ ترین مانع در راه صلح می بینند کمکی نخواهد کرد.  رژیمی که همراه با حامیانش مسئولیت بیش از 90 درصد مرگ  و میر غیر نظامیان را به گردن دارد و علت اصلی جابجایی جمعیت است.  مدتی است که اوباما و پوتین مشغول هماهنگی فعالیت هایشان در “جنگ علیه ترور” بوده اند.  ترامپ پوتین را می ستاید و احتمالا هم با او و هم با اسد مستقیما همکاری خواهد کرد و حتی کم تر در مورد مسائلی مانند حقوق بشر،  دموکراسی و حمایت از غیر نظامیان شعار خواهد داد.  بگذریم از این که اسد و پوتین در حال حمله به ارتش آزاد سوریه و آن  شبه نظامیان اسلامی اند که در واقع با داعش می جنگند و همچنین تنها مدافعان  غیر نظامیان اند.

باید دید که آیا تنش های بین ایران و روسیه رشد خواهند کرد یا نه.  در توافق بین روسیه و ترکیه  مبنی بر خارج کردن جمعیت از شرق حلب،  شاهد این امر بودیم که شبه نظامیان فرقه گرای ایرانی از این قدرت ها پیروی نکردند.  و اگرچه ترامپ  ممکن است به پوتین نزدیک تر شود،  مشاوران نزدیک به  ترامپ با ایران و توافق اتمی اوباما مخالف اند.  اما روسیه همچنین می داند که  اسد نمی تواند  بدون نیروهای نظامی زمینی که از سوی ایران حمایت می شوند زمین های  باز پس گرفته شده را  تحت کنترل خود نگاه دارد.  آیا ممکن است که بیش از یک خیمه شب باز مشغول کشیدن نخ های عروسک ها باشد؟

سقوط حلب ممکن است ضربه ی نهایی باشد که  انقلاب یتیم سوریه را نابود می کند.    پیروزی اسدی ها همانا پایان تجربه ی مدنی – دموکراتیک حلب است،  شهری که زمانی چراغ امید بود.   این پیروزی احتمالا منجر به بازداشت صدها فعال مدنی و امدادگر خواهد شد  که به هزاران نفری می پیوندند که مدت هاست بدون  امید به  آزادی در زندان های رژیم رنج می کشند.  پناهجویان و جابجا شدگان هرگز نخواهند توانست به خانه هایشان بازگردند.  قدرت گروه های افراط گرا افزایش خواهد یافت چون دیگر تابع فشار مردمی نخواهند بود.  این به معنی بازگشت به حکومت ترس خواهد بود.

مردم سوریه بهای سنگینی برای میلشان به آزادی پرداخته اند.  آنها توسط دولت خود و دولت های خارجی بمباران شده  و مورد تجاوز دیوانه ترین جهادی های جهان قرار گرفته اند.  رژیم اسد هیچگاه به راستی میلی به مذاکره نشان نداده است.  اسد حاضر نیست از قدرت کناره گیری کند یا  دیگران را در قدرت شریک سازد.  کلیه ی آتش بس ها تاکنون مقدمه ای بر افزایش کشتار و جابجایی مردم بوده اند و با چیزی بیش از “به شدت محکوم کردن” از سوری جامعه ی جهانی روبرو نشده اند.  اسد،  روسیه و ایران معتقد به راه حلی نظامی برای این نزاع اند.

حال این وظیفه ی مردم جهان است که یک جنبش پایدار ضد جنگ بسازند که در کنار مردم سوریه و در مقابله با کلیه دولت های باعث و بانی  این نزاع  بایستد.