دومین سفر حسن روحانی در مقام رئیس جمهور ایران به نیویورک برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل، بدون دست آورد قابل ملاحظهای در مذاکرات جامع اتمی ایران و ۵+۱ و در راس آنها آمریکا، پایان یافت. اما عملکرد حسن روحانی و مصاحبهها و سخنرانیهای متعدد او در این سفر نکاتی را در بر داشت که با وجود انتقادات مخالفان جمهوری اسلامی نشان از انگیزه، عملگرایی و سیاستورزی هوشمندانه روحانی برای حل و فصل مناقشه اتمی ایران دارد. چالشی که از اولین روز روی کار آمدن دولت وی، به درستی در بالاترین اولویت قرار گرفته تا از آخرین فرصت برای جلوگیری از بازگشتناپذیر شدن آن استفاده کند.
در نیویورک همانطور که پیشبینی میشد، اکثر سوالهای خبرنگاران از روحانی در مورد مذاکرات اتمی و رویکرد ایران در مسائل امنیتی خاورمیانه -که این روزها بسیار داغ است- طرح شد. اما پاسخ های وی به آن انگشتشمار سوالها درباره مسائل داخلی ایران بود که به مذاق منتقدان جمهوری اسلامی در خارج از ایران خوش نیامد. روحانی تمام سوالهایی را که جنبه انتقادی از نهادهای قضایی-امنیتی و برخورد قهری نظام با مسائل فرهنگی-اجتماعی ایران داشت با جوابهای کلی وشانه خالی کردن دفع کرد و حتی از بیخ نافی وقوع آن ها شد. موضعگیریهایی که واکنش ستایشآمیز قوه قضاییه ایران را نیز در بر داشت. به عنوان مثال روحانی در مصاحبه با کریستیان امانپور گفت در ایران خبرنگاری به دلیل فعالیتهای رسانه ای دستگیر نمیشود، یا در بنیاد آمریکای نوین حاضر نشد تایید کند ۹۱ ضربه شلاق و شش ماه تا یک سال حبس تعلیقی برای سازندگان ویدیوی «هپی» در ایران حکم سنگینی است.
این نوع موضعگیریها گرچه در نگاه اول برای فعالان حقوق بشر یا تحولخواهان در ایران نا امید کننده به نظر میآید، اما چنانچه آنها را در مسیر اولویت دولت و هدف اصلی روحانی یعنی حل و فصل پرونده اتمی ببینیم، نشان از درک درست او از ارکان قدرت در ایران و نحوه مدیریت آنها برای ادامه پشتیبانی از روند مذاکرات دارد. این راهبرد روحانی تنها مختص به سفر نیویورک نیز نیست، بلکه میتوان این چرخش را در یکی-دو ماه اخیر در موضعگیریهای دولت در موارد چالشی با ارکان اصولگرای نظام نیز مشاهده کرد که باز در راستای حل و فصل مناقشه اتمی حاکی از یک تعقل عملگرایانه از سوی دولت برای گشایش در اصلیترین مشکل کشور در بیش از ده سال گذشته است.
مرور سه دوره انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران نشان از پررنگ شدن نقش سیاست خارجی از ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ دارد. هر اندازه انتخابات ۱۳۸۴ حول محور سیاست داخلی و عمدتا اقتصاد و عدالت اجتماعی گذشت، انتخابات ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲، تحت تاثیر تحریمها، به مناظره ای درباره سیاست خارجی و مذاکرات اتمی تبدیل شد. بعد از ناکامی اصلاحطلبان در انتخابات ۸۸ و تشدید تحریم ها، رکود اقتصادی و به بنبست رسیدن مذاکرات اتمی، انتخابات ۹۲ عملا به یک رفراندوم درباره راهبرد و نگرش نظام در مدیریت برنامه هستهای ایران تبدیل شد. بالطبع پیروزی روحانی در آن شرایط حاوی یک پیغام غیر قابل انکار از طرف مردم برای بخش انتصابی نظام بود: ترمیم روابط با غرب و دوری از خصومت بیشتر.
اما نکته اینجاست که مردم ایران با انتخاب روحانی یک مذاکره کننده هسته ای سابق را -دوباره و در مقامی بالاتر- تنها برای چانهزنی بهتر با غرب بر سر کار نیاوردند، بلکه آنها وی را به کار گرفتند تا میان «دو طرف» دعوا یعنی آیت الله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی از یک طرف و آمریکا به عنوان متخاصم اصلی در بین ۵+۱ از طرف دیگر، نقش یک «میانجی» را بازی کند. چنان که ما به نقش روحانی از این زاویه یعنی یک کانال ارتباطی یا یک اعتمادساز بین طرفین مناقشه بنگریم، موضعگیریهای وی در نیویورک در قبال مسائل داخلی ایران توجیهپذیر و در راستای هدف اصلی او یعنی حل پرونده اتمی قرار میگیرد. یک «میانجی» همواره باید اعتماد طرفین مذاکره را حفظ کند و در غیر این صورت شانس کمی برای به نتیجه رسیدن تنشزدایی دارد. نمی توان از روحانی انتظار داشت وسط دعوا یک نیشگون از طرف زخم خورده بگیرد و همچنان از دید او مورد اعتماد و خودی به نظر برسد. به همین دلیل وی در نیویورک سعی کرد حساسیت جناح اصولگرا را که در یک سال گذشته و در موارد متعدد، در زمینه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی با دولت اختلاف داشته، بیش از این بر نیانگیزد چرا که هر نوع تنش داخلی در ماههای حساس و پایانی مذاکرات میتواند بسیار مخاطرهانگیز باشد.
در واقع بزرگترین اشتباهی که روحانی می تواند در دو ماه آتی انجام دهد قربانی کردن ارتباطات، اعتماد و نفوذ خود درون حاکمیت برای به دست آوردن وجهه بهتر در افکار عمومی خارج از ایران و یا در میان منتقدین جمهوری اسلامی است. دولت مدتی است در چند زمینه با مجلس و سایر نهادها و گروههای سیاسی با نفوذ اصولگرا دچار درگیری است. انتصاب اصلاح طلبان در وزارتهای علوم و ارشاد، خودداری از برخورد با بدحجابی و فیلتر سایتها و سرویسهای ارتباطی نظیر وایبر و واتس اپ، پردهبرداری از برخی از تخلفات دولت احمدینژاد و مهمتر از همه، نرمش و تعامل در سیاست خارجی، به ویژه در مذاکرات اتمی، از موارد اصلی این چالشها در یک سال پس از به روی کار آمدن دولت بودهاند.
حال روحانی چارهای جز تمرکز تمام توان خود در چند ماه آینده روی حل پرونده اتمی ایران ندارد و نه تنها ادامه کشمکش او در سایر موارد با مخالفین داخلیش عاقلانه و عملی نخواهد بود، بلکه میتواند وی را در مذاکرات اتمی نیز تضعیف کند. برعکس، روحانی میتواند با امتیاز دادن به جناح اصولگرا در (مباحث مربوط به) آزادیهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، با دست بازتر و دغدغه کمتری مذاکرات حساس چند ماه آینده را مدیریت کند. باز یادآوری میکنم، روحانی با وعده گشایش در مذاکرات هستهای روی کار آمده و عملی شدن این وعده نه تنها برای آینده سیاسی شخص او و جریان میانهرو در ایران (چنانکه ظریف هم در نیویورک هشدار داد) بلکه برای آینده کشور حیاتی است. تمام مسائل دیگر از جمله اصلاحات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی باید در این دقایق پایانی مذاکرات و در جهت تقویت و تحکیم پشتوانه داخلی دولت، مورد تامل قرار گیرد. عملا نیز در صورت شکست مذاکرات اتمی امکان ادامه و بهره برداری از دیگر پروژه های اصلاحی به علت تشدید بحران اقتصادی و عدم تحقق وعده اصلی روحانی از دولت سلب می شود.
در یک ماه منتهی به مذاکرات نیویورک، دولت در چندین مورد دست به اعتمادسازی و یارگیری در جناح اصولگرا و عقبگرد از سیاستهای اصلاحطلبانه خود زد. صحبتهای روحانی و نوبخت سخنگوی دولت در بیماری خواندن بدحجابی، موضع گیری وزیر ارشاد درباره آثار مخرب فیلم هایی که «سیاه نمایی» میکنند، برکناری مدیران ارشد اصلاحطلب در وزارت علوم، تعویق افزایش پهنای باند اینترنت، تشکیل کمیته تعامل با مراجع تقلید و سکوت کامل درباره حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی از جمله مواردی است که حاکی از انگیزه دولت در ایجاد آرامش در فضای سیاسی کشور در آستانه دور نهایی مذاکرات اتمی است.
در این فضای کلی است که میتوان موضع گیریهای محتاطانه روحانی در نیویورک را درک و توجیه کرد. البته با نگاهی به گذشته نه چندان دور میتوان دید که همین سیاستورزی عملگرایانه و واقعگرایانه روحانی است که سکان اداره کشور را در یکی از حساسترین دوران تاریخ معاصر ایران به دست او سپرده است. همانطور که سکوت وی در دوران جنبش سبز منتهی به ریاست جمهوری وی شد، ژست اصولگرایی در این برهه خاص میتواند شانس گشایش در پرونده اتمی را بالاتر ببرد. واقعیت این است که به عنوان یک ایرانی سکولار لیبرال، حتی اگر درجه اصولگرایی روحانی از این هم بالاتر برود نه تنها در شرایط حاضر نگران نمی شوم، بلکه اگر منجر به تقویت دست او در مذاکرات هسته ای شود از آن حمایت هم می کنم.
وقتی پسر نوجوانی بودم پدرم شاگردی داشت که برای من آدم جالبی بود. همیشه مشغول دادن اطلاعات عمومی پراکنده بود و از تاریخچه کراوات تا طرز کار کاربراتور ماشین را می توانست توضیح دهد و خیلی هم مشتاق به این گریززدنها به اطلاعات عمومی رندوم بود. سرش مدام در کتاب و مجله بود وخورهوار هر چه دم دستش می رسید میخواند. اما با اینکه داشت به ۳۰ سالگی نزدیک میشد نه تحصیلات درست و حسابی داشت و نه کار و حرفهای را یاد گرفته بود. سر خودش را گرم میکرد و در خانه پدری زندگی پراکندهای میکرد. یک بار پدرم گذری اشاره ای به طرف کرد و گفت فلانی پسر خیلی با استعدادی است ولی حیف که یه اقیانوس است به عمق یک وجب. حالا داستان روحانی هم همینطور است. ترجیح دارد که روحانی یک کار را بلد باشد، اما آن یک کار را خیلی خوب بلد باشد تا مثل دو رئیس جمهور قبل از خودش، پروژه های نا تمامی را به پروژه های ناتمام کشور اضافه نکند.
* تفاوتهای متن فارسی با متن انگلیسی به انتخاب نویسنده-مترجم مطلب است.