
شرکتکنندگان شوی موسیقی فارسی (دوره سوم). عکس از تلویزیون منوتو، از صفحه رسمی فیسبوک آکادمی موسیقی گوگوش
انتهای ماه مارس امسال، وقتی یک خواننده محجبه تازهکارِ ساکن آلمان، به نام ارمیا، برنده شوی تلویزیونی “منوتو“، تلویزیون فارسی زبان مستقر در لندن، شد، مردم با نظرات مختلفی به رسانههای اجتماعی هجوم آوردند. برخی پوشیدنِ انتخابیِ حجاب را در چنین برنامهای عجیب دانستند و عدهای هم از این تصمیم حمایت کردند.
آکادمی موسیقی گوگوش که از سه سال پیش در تلویزیون منوتو شروع به کار کرد نمونه فارسی بسیار محبوبیست از امریکن آیدل و هیت شو.
http://www.youtube.com/watch?v=uo-XAcw3nyo
ایرانیانی که از سی و چهار سال پیش تا کنون تحت فشارِ حجاب اجباری زندگی کردهاند نظرات اساسن متفاوتی در مواجهه با برد ارمیا داشتند:
@Pooyamax به طنز از ارمیا در توییتر چنین انتقاد میکند:
ارمیا در شهر خمین متولد شده و فامیلیش هم خمینیه و در اصل خود امام خمینیه که روحش در جسم ارمیا تناسخ پیدا کرده.
فاطمه [شمس] اما در وبلاگ شخصیاش این هراس را بین ایرانیان بعد از انقلاب طبیعی میداند:
چه اتفاقی میافتد که در جامعهای مثل مصر، یک زن مسلمان با حجاب آواز میخواند [و مردم کاری به کارش ندارند.]، ولی حضور یک دختر ایرانی باحجاب در یک برنامه مسابقه خوانندگی که متعلق به یک خواننده مشهور ایرانیست با این همه اعتراض روبرو میشود؟ […] نمیشود از جامعهای که حکومتش این همه به تن و لباس مردمش گیر میدهد انتظار داشت که با مسالهای به این مهمی همان قدر راحت و بیتفاوت برخورد کند که مثلن مصر با همین قضیه میکند. […] حذف بیرحمانه زنان سکولار و بیحجاب از ادارههای دولتی و بعد از سطح جامعه و وحشیگریهای گشت ارشاد و مامورها و بازجوهای چادری و به زور حجاب کردن زندانی و … همه اینها در نفرت و ترسی که امروز روانه دختر جوان باحجاب و خوشصدای برنامه آکادمی گوگوش میشود دخیلند. این تعصب و قهر زاییده سرکوب و انقیاد است و از زیر بته به عمل نیامده. قبل از نقد و تحقیر فکری و محکوم کردن آدمها برای فهم هراسشان باید لختی درنگ کرد و به ریشههای ترس رفت.
وبلاگنویس دیگری که به گفته خودش “آتئیستی است که به ارمیا رای داده است” به پدیده ارمیا از نقطه نظر دیگری نگاه میکند:
من به شخصه با حجاب مخالف نیستم؛ با حجاب با پسوند «اجباری» مشکل دارم. از این خانم هم تلاشی در جهت تبلیغ و دعوت به حجاب ندیدم. به نظر من مخالفت با حجاب و چادر، مانند مخالفت با پوشیدن جوراب نارنجی میماند. سوال من این است که چرا سطح خودمان را در حد مخالفت با یک تکه البسه و تن پوش پایین میآوریم. من نمیتوانم به خودم بقبولانم که به خاطر حجاب از کسی متنفر باشم. این شاید به این خاطر باشد که افراد عزیزی را در زندگی داشتهام که به حجاب مقید بودهاند و با اینکه از پوششهایی مانند چادر مشکی خوشم نمیآمده ولی سعی کردهام که از بابت پوشش در مورد کسی قضاوت کنم.