ریما الجریش فعال و توئیترنویس عربستانی، سحرگاه امروز 19 اوت 2012 درحالیکه برای مراسم عید فطر به مسجد میرفت دستگیر شد. الجریش یکی از منتقدان سرسخت بازداشتهای خودسرانه وزارت داخلی سعودی است. علاوه بر این او همسر شخصی است که به مدت هشت سال بدون هر محاکمهای در زندان است.
او قصد داشت 500 هدیه را همراه با نامههایی برای افزایش آگاهی مردم درباره مشکل بازداشتهای خودسرانه در عربستان سعودی پخش کند.
الجریش در ساعت 5:11 صبح به وقت عربستان توئیت کرد:
السلام عليكم الشرطة مسكونا انا وعيالي
سلام. پلیس من و فرزندانم را دستگیر کرد.

عکس توسط ریما الجریش در توئیتر منتشر شده. او نوشته است: ما دستگیر شدهایم.
بلافاصله برچسبی در توئیتر توسط کاربران عربستانی به راه افتاد که حاکی از ناامیدی آنان بود.
عبدالعزیز الشهری توئیت کرده:
المباحث لا مروءة أهل الجاهلية ولا أخلاق أهل الإسلام ، اللهم أرحنا من هذا الجهاز كما أرحت المصريين من أمن الدولة #ريما_الجريش
پلیس مخفی نه مروت دوران پیش از اسلام را دارد و نه اخلاق دوران پس از آن را. خدایا ما را از دست آنان راحت کن همانطور که مصریها را راحت کردهای.
محمد العجیمی اضافه میکند:
#ريما_الجريش كان يتابعها 800 والآن 2100 .. بقمعك يصل صوتك أكثر ..
او پیش از این 800 دنبال کننده در توئیتر داشت که حالا تعدادشان به 2100 نفر رسیده. با ظلم شما صدای آنان از این هم فراتر خواهد رفت.
این نظر به تعداد دنبال کنندههای الجریش در توئیتر برمیگردد. در زمان نوشتن این پست تعدادآنها 3500 نفر است و همچنان در حال افزایش است.

تصویری از دنبال کنندههای الجریش در توئیتر
ریما پس از آزادی تعدادی توئیت منتشر کرد که واقعه را شرح میداد:
در ساعت 4:30 صبح در حال رفتن به مسجد بودیم. درحالیکه هدایا نیز همراهمان بود. حدود صدمتری خانهام ماشینی تلاش کرد ما را متوقف کند و آنها تفنگهایشان را به سمت ما نشانه گرفتند. سارا دخترم به آنها گفت: “پدرم را دزدیدهاید حالا میخواهید ما را هم بدزدید؟” آنها تلاش کردند دختر دیگرم ماریا را که گریه میکرد ساکت کنند. پسرم مواث و راننده را به بیرون از ماشین بردند و یکی از پلیسها تلاش کرد تلفن من را بگیرد. اما مواث به آنها گفت به من دست نزنند[…] آنها هدایا را از من گرفتند و […] یک پلیس آمد به سمت صندلی جلوی ماشین و به راننده گفت برود به وزارت اطلاعات در منطقه بریده. آنها یک ساعت من را بازجویی کردند و هدایا را برای پیدا کردن مواد منفجره بازرسی کردند. […] بعد به من گفتند اعترافاتم را بنویسم.