- Global Voices به فارسی - https://fa.globalvoices.org -

روزنامه زیرزمینی-اینترنتی خیابان از خود و جنبش اعتراضی می گوید

دسته‌بندی‌ها: آزادی بیان, اعتراض, حقوق بشر, حکومت, سیاست, فعالگری دیجیتال

khayaboon11اینترنتی و زیر زمینی خیابان مدت کوتاهی پس از انتخابات منتشر شد. روزنامه ای که نه سایت دارد و نه وبلاگ. روزنامه ای که مخالف رژیم جمهوری اسلامی است ولی از اصلاح طلبان هم انتقاد می کند. 

چرا و چه وقتی خیابان منتشر شد و مخاطبان آن در وهله اول چه کسانی هستند

نخستين شماره خيابان در صبح 29 خرداد، و پيش از سخنراني خامنه اي و دستور او مبني بر قلع و قمع مردم منتشر شد.

هم از طريق ايميل ها، و همچنين به صورت كپي. به مدت يكماه به صورت روزانه انتشار خيابان ادامه يافت و پس از آن معمولا هفته اي دو شماره منتشر مي شود. تاكنون 44 شماره از خيابان منتشر شده است. مخاطبين ما در سطحي، عموم جامعه هستند.

 اما توجه ويژه اي بر آن بخشي از جامعه داريم كه درگير مبارزات خياباني است. ما مقالاتي منتشر كرده ايم كه راهنمايي هايي كاربردي براي مبارزات خياباني ارائه مي كنند. از روش هاي مقابله با گاز اشك آور، يا تمهديدات مبارزه خياباني گرفته، تا مقالاتي درباره ي نحوه مواجهه اجتماعي با شكنجه ها، تجاوزهاي جنسي و غيره. مطالب درباره ي حفظ امنيت اينترنتي تا به اشتراك گذاشتن ابتكاراتي در سازماندهي مردم در محل هاي زيست و كار خود. مخاطب ما همان هايي هستند كه محتواي خيابان را شكل مي دهند.

 همان شهرونداني كه در خيابان ها و جامعه مبارزه مي كنند، ناعادلانه بازداشت مي شوند، شكنجه مي شوند و بيرحمانه به قتل مي رسند. سوژه ي اخبار و تحليل هاي ما مردم عادي كوچه و خيابان ها هستند. عكس هاي آنان، سرنوشت آنها، دردها و شجاعت هاي آنان. كساني كه در رسانه هاي بزرگ، مگر به تصادف، تصوير نمي شوند و صدا نمي يابند. ما تلاش كرده ايم رسانه را از حنجره آيت الله ها و سياست مداران حرفه اي و اقتدارها بازپس بگيريم و به حنجره ي شهروندان عادي، كارگران، دانشجويان، زنان، و ديگر گروه هاي تحت ستم بسپاريم. رسانه اي از درون جامعه، و براي جامعه. نه جامعه اي كه تسليم است، بلكه جامعه اي كه در حال مبارزه است.   

 خیابان از طریق اینترنت و ای میل به دست مردم میرسه. چگونه در شرایطی که امکان تبلیغ برایتان وجود نداشته توانستید مردم را از حضورتان مطلع کنید

 مجموعه ي متنوعي از عوامل خيابان را به ميان مردم برد. هر يك از ما دست اندركاران خيابان در قلمروهايي از حيات اجتماعي سالهاست فعاليت مي كنيم. در شبكه اي از ارتباطات اجتماعي قرار داريم كه نقاطي كانوني را به يكديگر متصل مي كنند. داشتن ارتباطات و همكاري مشترك با فعالين مختلفي در جنبش دانشجويي، جنبش زنان، جنبش كارگري، فعالين و سازمان هاي سياسي، هنرمندان و روشنفكران، فعالين حقوق بشر و فعالين رسانه اي نقش مهمي در توزيع گسترده ي خيابان داشت. رساندن خيابان به هر يك از اين فعالين به معناي آن بود كه اين فعال در حوزه فعاليت خود نيز خيابان را با ديگر فعالين آن حوزه به اشتراك مي گذارد و به همين روال، روزنامه در جامعه نشت مي كند. شايد نفرات معيني روزنامه را اداره و منتشر مي كنند اما در حقيقت خيابان محصولي از يك پويايي وسيع اجتماعي است.

از طرف ديگر در فضاي اختناق آور كنوني رسانه اي آزاد پاسخ به يك خلاء بزرگ بزرگ بود. به ياد بياوريم كه در روزهاي نخست سركوب جامعه در چه شرايطي بود. حكومت كودتايي تلاش داشت تمام اتصالات جامعه را قطع كند. فرمان سركوب دو قلمرو را نشانه رفته بود. خيابان ها و رسانه ها را. در خيابان ها ماشين كشتار كودتا به راه افتاد. شليك مستقيم به گلوي معترضاني كه با دستي خالي ولي قلبي لبريز از عشق به آزادي به خيابان ها آمده بودند. همزمان كشتاري در عرصه رسانه ها در دستور كار قرار داشت.

 روزنامه نگاران از جمله مهمترين هدف هاي دستگيري هاي برنامه ريزي شده بودند كه بسياري از آنها همچنان در زندانند و حتي روزنامه نگاري در مشهد به قتل رسيد و عكاسي در حادثه اي مشكوك در جاده جان باخت. فعالين رسانه اي خارجي كه از حاشيه امنيت بيشتري برخوردارند در اسرع وقت از ايران اخراج شدند.

 تقريبا دسترسي به هر سايتي امكان ناپذير شد. شبكه ي تلفن همراه براي مدتي طولاني قطع شد. با ايجاد اختلال بسياري از شبكه هاي تلويزيوني ماهواره اي كه از خارج از ايران برنامه پخش مي كنند از دسترس مردم خارج شد. حاكميت پروژه ي گران قيمتي را براي سركوب مردم تدارك ديده بود.

 تجهيزات و امكانات فوق پيشرفته و گران قيمتي را براي سركوب خياباني و رسانه اي به كار گرفت كه تمام آنها را از شركت هاي بزرگ جهاني، از روسيه و چين گرفته، تا كشورهاي غربي، در جهاني كه سوداندوزي بر همه چيز مقدم است، خريداري كرده بود. جامعه اما تسليم نشد. به خيابان ها آمد و شجاعانه مقاومت كرد. اين مردم نياز داشتند صدايشان شنيده شود. نياز داشتند از آنچه مي گذرد مطلع شوند. آنها داستان هايي براي بازگفتن داشتند. داستان هايي كه با كلمات يا عكس ها بيان مي شد.

 آنها به رسانه اي براي ارتباط با همديگر نياز داشتند. انتشار خيابان پاسخ به اين نياز اجتماعي بود. رسانه اي كه اخبار را پوشش دهد، داستان هاي مردم را بازگويد و جامعه را از دانش اجتماعي خود بهره مند كند. مردم مي خواستند بدانند تحليل ها و چه بايد كردها چيست و از سير سريع وقايع پراكنده تصويري يكپارچه تر به دست آورند. پس فقط اين ما نبوديم كه سعي در رساندن نشريه به جامعه داشتيم. جامعه نيز براي به دست آوردن نسخه اي از خيابان تلاش مي كرد. ايميل آن حفره اي بود كه سيستم قادر به تعطيل آن نبود.

چرا كه خود سيستم نيز براي عملكرد خود بدان نياز داشت. پس همين روزنه كوچك، ما و نويسندگان و مخاطبانمان را به يكديگر پيوند داد. تمام آن نظم آهنين و تمام آن تجهيزات گران قيمت هيچ قدرتي براي مقابله با انتشار خيابان نداشت. روزنامه اي كه بدون هيچ امكان مالي و نهادي، ‌مطلقا هيچ، و تنها به ياري ابتكاري جمعي منتشر شد.

عامل مهم ديگر، ظهور خيابان به عنوان رسانه اي آزاد بود. در جامعه اي كه دهه هاست روزنامه اي آزاد نداشته است، انتشار روزنامه اي كه از زير دستگاه سانسور بيرون نيامده باشد به تبليغ نياز ندارد. مردم آن را چون هواي روحبخش استنشاق مي كنند. زماني كه خيابان انتشار خود را آغاز كرد، تيتر برخي سايت ها اين بود: نخستين روزنامه كاملا آزاد ايران منتشر شد.

 خيابان زيرزميني است، پس سانسور دولتي بر آن اعمال نمي شود. رسانه هاي دولت هاي خارجي نيست كه با منافع آنها پيوند خورده باشد. وابسته به جناحي از حاكميت نيست تا منافع آنها را به اطلاع رساني و كلام گستري آزاد ترجيح دهد. رسانه اي است كه آزادانه مي نويسد و گرچه به دليل عبور از خط قرمزهاي حكومت ارتجاعي (براي مثال انتشار كارتون هاي خامنه اي و يا نقد شديد قوانين اسلامي و ضدانساني حكومت) همواره سايه حكم مرگ بر سر روزنامه نگاران و توليدكنندگانش است، اما تعهد به آزادي، روزنامه خيابان را به رغم نداشتن امكان تبليغ به نشريه اي سراسري و پر خواننده بدل كرده است. به گونه اي كه پاسخ گويي و حتي مرور دقيق نامه هاي الكترونيكي رسيده از خوانندگان ما خارج از توان ماست. و گرچه تعيين دقيق شمار خوانندگان نشريه اي پي دي افي كه از طريق ايميل ها جريان مي يابد و دست به دست مي شود امري غير ممكن است، اما خوانندگان ثابت آن صدهزار نفر فزون ترند، خوانندگاني كه در تهران و شهرهاي كوچك و جامعه ي ايرانيان تبعيدي و مهاجر پراكنده اند.   

  چرا بلاگ یا سایت ندارید

 نخست اينكه فيلترينگ حكومتي دشمن شماره يك سايت هاي منتقد است. هر تلاشي از سوي ما با فيلترينگ سريع حكومت روبروست و درنتيجه توان محدود خودمان را بايست در حوزه اي متمركز كنيم كه حكومت قدرت مقابله با ما را ندارد. نكته ديگر مسأله امنيتي است.

ما كارشناس مسائل امنيتي شبكه نيستيم و ترجيح مي دهيم مسائل امنيتي را به اين سبك به حداقل برسانيم. چند ماه پيش سپاه در ايران خبر از دستگيري كساني داد كه با سايت هاي معيني در ارتباط بودند كه از نظر حكومت غيراخلاقي و مروج فساد تلقي مي شد.

 به نظر مي رسد كه نيروهاي امنيتي رژيم قابليت هايي براي سركوب در فضاي اينترنت به دست آورده اند كه ما از ابعاد آن چندان مطلع نيستيم. اگر مركز مشخص و معيني حتي در فضاي مجازي داشته باشيم ممكن است ارتباطات ما ناامن شود و همكاران ما با زندگي خود بهاي قلم خود را بپردازند. ناپيدايي و عدم تمركز كنوني ما به امنيت بيشتر ما كمك مي كند، گر چه همواره خطر در كمين است.

همچنين انتشار آن به شيوه ي كنوني و در فرمت پي دي اف قابليت هاي ويژه اي در اختيار ما مي گذارد كه شايد توضيح آنها در فرصتي ديگر بهتر باشد.

  روزنامه اینرنتی کلام سبز بیانگر نظرات اصلاح طلبان است شما خود را صدای چه کسی می دانید

در ايران همواره سطح جامعه با ژرفاي آن متفاوت است. شما در مكان هاي عمومي و رسمي، با يك نوع حيات اجتماعي روبروييد و در عرصه هاي غير رسمي با حيات اجتماعي ديگر.

 در ايران زنان در عرصه هاي رسمي يكجور لباس مي پوشند و در عرصه هاي خانگي و غيررسمي جوري ديگر. به دليل فقدان آزادي، بسياري از گروه هاي جامعه امكان حضور و بيان خود را در عرصه رسمي جامعه ندارند. اصلاح طلبان تا همين سه ماه پيش بخشي از حاكميت بوده اند.

آنها احزاب خود را داشته اند. روزنامه هاي خود را منتشر مي كردند و نهادهاي وابسته به خود را سازمان داده بودند. اصلاح طلبان به دليل سهيم بودن در حاكميت همواره در ظاهر جامعه امكان بروز و بيان داشته اند. اما در ژرفاي جامعه مردمي وجود دارند كه سلب صدا شده اند. تكاپويي كه در سطح جامعه همواره سانسور شده، سركوب شده و منع شده است. كلام سبز بيانگر سطح جنبش اجتماعي و اعتراضي كنوني است. خيابان تلاش داشته است صداي ژرفاي جامعه باشد.

چگونه رسانه های شهروندی در خارج از ایران بخصوص غیر قارسی زبان می توانند کمکی برای رسانه ها اینترنتی مانند شما باشند

رسانه هاي شهروندي جهاني اتكاي يكديگرند. رسانه هاي بزرگ كه در خدمت نهادهاي قدرت و ثروت عمل مي كنند، همواره تصويري كژديسه از جهان اجتماعي ارائه مي كنند. منابع كسب خبر و نظر در رسانه هاي شهروندي جهاني بايست رسانه هاي شهروندي جوامع مختلف باشد.

 در اين صورت است كه مي توان شناخت خاكي تر و ملموس تري از واقعيت بدست آورد. شناختي كه آلوده ي منافع قدرت هاي سياسي و اقتصادي نشده است. پوشش رسانه هاي شهروندي كشورهاي مختلف به زبان هاي يكديگر، مي تواند اقدام مهمي باشد.

ما ايميل هاي زيادي از غيرفارسي زبانان داشته ايم كه خواهان خواندن مطالب خيابان بوده اند. براي مثال يك شهروند اسپانيايي به ما نامه نوشته بود كه گر چه زبان فارسي را نمي داند اما تمام شماره هاي خيابان را ذخيره كرده است چرا كه آنها مستندات بخشي از تاريخ ايران است. يا شخصي از ايتاليا به ما نوشته بود كه مي خواهد تحولات ايران را دنبال كند، اما رسانه هاي بزرگ آنجا جز چند روز نخست اعتراضات، وقايع ايران را پوشش نداده اند.

او نوشته بود كه من مي دانم كه مبارزه در ايران ادامه دارد، اما رسانه ها از آن چيزي نمي گويند و  كاش مي شد براي ما نيز مطالب خيابان در دسترس مي شد. ترجمه اين روزنامه اما خارج از توان محدود ماست و همكاري رسانه هاي شهروندي جهاني در اين خصوص مي تواند كمكي قابل ملاحظه باشد.

همچنين به اشتراك گذاشتن امكانات توليد رسانه اي نشانه اي از همبستگي اين گونه رسانه ها مي تواند باشد. براي مثال يك لب تاپ، يك اسكنر، يك دوربين عكاسي، كه در جايي ممكن است بسيار ناچيز به نظر برسد در مكاني ديگر يك گنج است كه تهيه ي آنها به راحتي ميسر نيست. همچنين به اشتراك گذاشتن دانش فني و رسانه اي به صورت رايگان در اختيار فعالين رسانه هاي شهروندي گامي است در جهت تقويت حق دسترسي شهروندان به ابزار بيان خود. ما در تجربه خود به دانشي در رسانه هاي شهروندي رسيديم كه مي تواند براي ديگران آموزنده باشد و بايست تلاش كنيم آنها را در اكتسابات خود سهيم كنيم.

اما ارائه ي آموزش هاي كاربردي به صورت رايگان و سهل الوصول، براي مثال در قالب محصولات مولتي مديا كه به راحتي در اينترنت قابل دسترسي باشند، مي تواند كمك مهمي باشد كه فعالين رسانه هاي شهروندي جهاني به رسانه هايي همچون ما مي كنند.

نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كرد، تلاش همگاني رسانه هاي شهروندي در دفاع از حقوق شهروندي جهاني و نيز فعالين رسانه هاي شهروندي است. اتفاقات و تحولات اخير ايران موجي از همدلي ميان شهروندان جهان و شهروندان ايران ايجاد كرد.

اما دولت هايي كه توسط رأي همين شهروندان در غرب مشروعيت مي يابند، به رغم لفاظي هاي ديپلماتيك بسياري در حمايت و همبستگي با ايرانيان معترض، در عمل از طريق مكانيزم ها و قواعد بوروكراتيك فراوان، درب هاي جوامع خود را بر روي كساني كه به حمايت بين المللي نياز دارند مي بندند. براي مثال يكي از فعالين روزنامه ما، كه خطري فوري و جدي جان او را تهديد مي كند، از پشتيباني هيچ كشوري بهره مند نشده است. دولتمداران ترجيح مي دهند مسئوليت جهاني در قبال تك تك انسانها را، فارغ از تابعيت و نژاد، نپذيرند و با ديوارهاي بلند تمايز و تبعيض، سركوبي نامرئي را دامن بزنند. اين رسانه هاي شهروندي و فعالين آنها هستند كه مي توانند جامعه ي جهاني را نسبت به سرنوشت يكديگر حساس نگاه دارند و همبستگي را از كلام، به عمل جاري كنند.    

تاثیر شبکه های اجتماعی مانند تویتر و رسانه های شهروندی را در مبازرات اعتراض چگونه ارزیابی می کنید

شبكه هاي اجتماعي و رسانه هاي شهروندي خود محصول مبارزه با ديكتاتوري هستند. تسليم شدن در برابر ديكتاتوري، به معناي اتميزه شدن اجتماعي و غياب صداي شهروندان است. ديكتاتوري تلاش مي كند شبكه هاي اجتماعي را بگسلد و انسانها را تنها و منزوي از يكديگر كند. در يك ديكتاتوري شهروند صدايي و رسانه اي ندارد. صدا به حاكمان تعلق دارد و حق پخش انحصاري خبر و نظر را در اختيار خود دارد. در ايران تمام تلاش جمهوري اسلامي بر اين بوده كه هر تشكلي را از بين ببرد. شهروند مطلوب جمهوري اسلامي، انساني است كه تنها زندگي مي كند، صبح از خانه بيرون مي زند و در ازدحام مترو و ترافيك، خواب آلود و خاموش، سر كار خود مي رود و انتهاي شب، تنها و منفصل از همه چيز و همه كس، به خانه هاي اجاره اي خود مي خزد. شهروند مطلوب جمهوري اسلامي، در هيچ باشگاه و حزبي عضويت ندارد.

عضوي از اتحاديه ي همكاران خود نيست، در هيچ شبكه ي اجتماعي خودجوش و از پاييني مشاركت ندارد. صدا ندارد. رسانه ندارد. تنها روزنامه ها را باز مي كند يا تلويزيون را روشن مي كند تا صداي حاكمان را بشنود.

شهروندي كه با ديكتاتوري مبارزه مي كند اما سازمان مي يابد. شبكه سازي مي كند و شبكه هاي اجتماعي موجود را قوام مي دهد. شهروندي كه مبارزه مي كند، صدا مي يابد. صدايي از آن خود. سكوت را مي شكند و در صدا بخشي به اجتماع خود مشاركت مي كند. پس حداقل در كشوري چون ايران، ترم روزنامه نگار/شهروند ترمي دقيق نيست. اصطلاح مناسب روزنامه نگار/شهروند/مبارز است.

 تا قبل از مبارزات گسترده ي كنوني اين رسانه هاي شهروندي اكثرن متعلق بودند به فعالين دانشجويي، فعالين زنان، و فعالين كارگري. همانها كه پيشگام مبارزه بودند. امروز و در كوران مبارزات توده اي كنوني، شهروند/روزنامه نگار/مبارز همگاني شده است. آن شهروندي كه با موبايلش عكس و فيلم تهيه مي كند و منتشر مي كند، همزمان براي مبارزه با ديكتاتوري به خيابان آمده است و براي كسب حق شهروندي به ميدان آمده. او آن انسان منزوي و بي صداي ديروزين نيست. درنتيجه اين شبكه هاي اجتماعي و پديده ي رسانه هاي شهروندي نيست كه مبارزات امروزين را شكل داده، بلكه اين ها خود دستاورد مبارزه هستند. دستاورد مبارزه ي يك جامعه براي رهايي خود از چنگال حكومتي ضدانساني. آنها اين تكنولوژي هاي ارتباطي نوين را از آن خود كرده اند و در خدمت حيات اجتماعي خود گرفته اند. بدون مبارزه، همين امكانات رسانه اي نوين مي توانند صرفا در خدمت تداوم ديكتاتوري قرار بگيرند.

اما بديهي است كه زماني كه جامعه براي بازپس گيري حيات خود به مبارزه بر مي خيزد، اينترنت، وبسايت هايي چون تويتر و فيس بوك، پست الكترونيكي و غيره امكانات مهمي را در اختيار شهروندان قرار مي دهند. براي مثال به كمك همين امكانات است كه ما براي انتشار خيابان به چاپخانه هاي بزرگ نياز نداريم و توزيع آن بسيار گسترده تر و امن تر صورت مي گيرد.

اكنون اين امكان وجود دارد كه به راحتي شهروندان رسانه هاي خود را ايجاد كنند. اما اين امكانات بدون انسان هايي كه آن ها را در اختيار بگيرند و براي غناي زندگي اجتماعي خود به كار گيرند معنايي ندارد.